|
اشک و آه
زندگی بدون رویا زیبا نیست حتی اگر رویا دست نیافتنی باشد.
 قافیه های بلند نگاهت  ادامه مطلب ...  چندین شکستِ کارِ منِ دلشکسته چیست؟  به چشمک این همه مژگان به هم مزن یارا!   وقـتی از چـشمِ کـسی بیُــفتی ،  می مخور با همه کس، تا نخورم خون جگر زلف بر باد مده، تا ندهی بر بادم  آه اگر باز بسویم آئی دیگر از کف ندهم آسانت ترسم این شعله سوزنده عشق آخر آتش فکند برجانت  یاد آنشب که ترا دیدم و گفت دل من با دلت افسانه عشق چشم من دید در آن چشم سیاه نگهی تشنه و دیوانه عشق
باز در خلوت من دست خیال صورت شاد ترا نقش نمود بر لبانت هوس مستی ریخت در نگاهت عطش توفان بود
 شاید آرام تر میشدم فقط و فقط …….. اگر میفهمیدی….. حرفهایم به همین راحتی که می خوانی نــــوشته نشده اند!!
باز من ماندم و یک مشت هوس باز من ماندم و یک مشت امید یاد آن پرتو سوزنده عشق که ز چشمت به دل من تابید
از در چهره خاموش خیال خنده زد چشم گناه آموزت باز من ماندم و در غربت دل حسرت بوسه هستی سوزت
رفتی و در دل من ماند بجای عشقی آلوده به نومیدی و درد نگهی گمشده در پرده اشک حسرتی یخ زده در خنده سرد
 ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم  نمیدانم که دردم را سبب چیست؟  خواب مرگم باد اگر دور از تو خوابم آرزوست  آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
ما را همین بس است که داریم درد عشق  گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن به چشمک این همه مژگان به هم مزن یارا! چندین شکستِ کارِ منِ دلشکسته چیست؟
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن
هر چه از بار پيري ناتوانتر مي شود
 یاران کهن، که بنده بودم همه را
 اين بدان گفتم كه تا هر بي فروغ 
اين بدان گفتم كه تا هر بي فروغ
 مرا كه سِحر سخن در جهان همه رفته است
آه از راه محبت كه چه بي پايان است
حباب وار براندازم از روي نشاط كلاه
ای دوست، فتاد با تو حالی دل را
ای دوست، به دوستی قرینیم تو را
 تا ظن نبری که مشکلی نیست مرا  گل صبح دم از باد برآشفت و بریخت  عشق تو ز دست ساقیان باده بریخت  آن دوستی قدیم ما چون گشته است؟  در دام غمت دلم زبون افتاده است   هرگز بت من روی به کس ننموده است
معشوقه و عشق عاشقان یک نفس است
چه سرگردان است این عشق
درباره وبلاگ  به وبلاگ من خوش آمدید پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||
 |
||||||||||||||||||
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
